ولایت فقیه و نقش خبرگان در آن(1)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس سره)، واژه ها و موضوعاتی شایع و رایج شد، که پیش از آن یا وجود نداشت مانند: سپاه پاسداران و بسیج، امداد امام و مانند آن و
نویسنده : احمد صابری همدانی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس سره)، واژه ها و موضوعاتی شایع و رایج شد، که پیش از آن یا وجود نداشت مانند: سپاه پاسداران و بسیج، امداد امام و مانند آن و یا مردم با آن واژه ها مأنوس نبودند، مثل: ولایت فقیه و خبرگان، مستضعف، مستکبر، محارب، مفسد فی الارض، که ریشه ی قرآنی و اسلامی دارند.
بعضی چنین می پندارند که این واژه ها هم از پدیده های انقلاب است و پیش از آن نبوده است، حال آن که انقلاب را ولایت فقیه به وجود آورد و عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، عقیده مردم فداکار به ولایت فقیه و مرجعیت بود. اگر موضوع ولایت فقیه و اعتماد مردم به آن در میان نبود، این حرکت اسلامی مردمی هم مانند دیگر حرکت های پیش از آن ناموفق بود.
اکنون درباره محوری ترین این اصطلاحات یعنی ولایت فقیه، بحث می کنیم. در این باره پرسش فراوان است: ولایت فقیه چیست و نقش خبرگان در تعیین رهبری چگونه است؟ آیا انتخاب آنان به ولایت فقیه و رهبریت مشروعیت می دهد، یا یک امر عادی و عرفی است و از دیگر فقهای واجد شرایط رهبری و ولایت فقیه، سلب صلاحیت نمی کند؟
به این پرسش، پاسخ های فراوانی داده شده و کتاب ها و مقاله های زیادی درباره ی آن نوشته شده است. نویسنده مقاله پیش از انقلاب اسلامی در ایران رساله ای به نام الهدایه الی من الولایه از درس های استاد بزرگوارم، مرجع عظیم الشأن آیت الله العظمی آقای گلپایگانی (قدس سره) برای اولین بار در حوزه ی علمیه ی قم نوشتم که پس از تبعید حضرت امام، آن را چاپ کردم. آن بحث ها معمولاً مخاطبان خاصی دارد ولی برای عموم باید روش دیگری را انتخاب کرد و روشن ساخت که اطاعت از ولی فقیه و دخالت او در امور اجتماعی یک امر قانونی نیست بلکه دینی و مذهبی است که ریشه قرآنی و اسلامی دارد و صدها سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مورد توجه بزرگان و پیروان خاندان رسالت بوده است.
[1] "الذی خلق فسوّی والذی قدّر فهدی"
[2] مگر آن که مزاحم دیگران باشد. حتی حیوانات هم از این هدایت فطری برخوردارند در راه ادامه ی حیات در تکاپو هستند.
اما همین انسان و جامعه بشری نیازهای اجتماعی و گروهی هم دارند، که با حیات و زندگی دیگر افراد گره خورده است، و بدون در نظر گرفتن خواسته های دیگران تأمین آن ها ممکن نیست بلکه موجب زحمت و هرج و مرج است. این نوع نیازها شخصی نیست، لباس نیست که از هر شخصی بخرد و هر رنگی را که دلش خواست انتخاب کند، و یا ماشین نیست که هر مدلی را پسندید بدون مشورت با دیگران آن را از هر کارخانه ای تهیه کند.
نیازهای اجتماعی، تابع یک سلسله مقررات و قوانین و قراردادهایی است که از خانواده شروع می شود و تا محله و شهر و مدرسه و کشور ادامه می یابد. در این امور ذوق و سلیقه های شخصی و گرایش های قومی منطقه ای را نمی توان محور کار و حرکت، و ملاک برتری قرار داد. گاهی اقدام خود سرانه و بی قید و شرط باعثِ زیان و هرج و مرج و اختلاف در میان توده ی مردم می گردد.
یک روستا نیاز به دهبان دارد تا مسئولیت منطقه را بر عهده گیرد، کارهای محوله را انجام دهد، مصالح عمومی نیازهای ضروری محل را درک کند و از اختلاف و پراکندگی مردم جلوگیری نماید. برای تصدی این کارِ کوچک، عده ای صلاحیت و آمادگی دارند، و هر کدام آنان هم طرفداران و یا مریدانی دارند. آیا در چنین موردی راه درست و خردمندانه غیر از این است که از یک قانون محلی و یا قرارداد مورد قبول همه پیروی و با آن، یکی را انتخاب کنند و مسئولیت را به او بدهند؛ اگر چه نامزدهای دیگر هم صلاحیت تولیت این کار را دارند.
یک کشور بزرگ، که نفوس و جمعیت زیادی دارد و مردم از هر نژاد و قومی و هر مکتب و مذهبی در آن زندگی می کنند، برای ایجاد نظم و تأمین نیازهای خود، نیاز به حاکم و والی و ناظر دارد تا بتواند استقلال کشور و روابط مردم با یکدیگر را به طور معقول و عادلانه حفظ کند و از اختلافات و انحرافات جلوگیری نماید و استعدادهای بالقوه را شکوفا سازد، و فرقی میان خود و دیگران نگذارد، حکیمانه حرکت و عادلانه رفتار نماید، مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور را بفهمد و در برابر سیاست بازان حرفه ای بیگانه هوشیارانه بایستد.
آیا برای تأمین این نیازمندیهای اجتماعی چه باید کرد؟ ظاهراً چاره ای جز رجوع به آرای عمومی شرکت همه ی قشرها، یا یک سنت مورد قبول هم نیست. اکنون به سوی مطلب مورد نظر خود، یعنی ولایت فقیه و نقش خبرگان در آن برگردیم.
[3]." آفرینش مخصوص او و حق فرمان هم برای او است: "الا له الحکم و هو اسرع الحاسبین
[4]." هرکس بداند حکم از آن خدا است و او سریع ترین حساب گران است:
"ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین
[5]."
هیچ مقام و دستگاه علمی سیاسی برای سعادت انسان ها بهتر از قانون خدا نیست:
"و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون."
[6]
همین قانون الهی است که حتی آورنده ی آن(پیامبر اسلام) ملزم است مبنای حکومت و زندگی اش را بر اساس آن پایه گذاری کند و خواهش کسی را بر خلاف حکم خداوند نپذیرد: "فاحکم بینهم بما انزل الله ولاتتبع اهوائهم." تنها قانونی که باید اجرا شود و تنها حاکمی که بر جان و مال و تمام شئون، حق حکومت دارد خداوند است که حیات و مرگ به دست او است و او ولی و ناصر است و به هر کس هم خواست ولایت و حکومت می دهد:
"ان الله له ملک السموات والارض یحی و یمیت و ما لکم من دون الله من ولی و لانصیر."
سرپیچی از قانون و حکومت الهی و انکار آن خروج از دین و ظلم بر جامعه و فسق و گناه است:
"و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون"
[7]"و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون"
[8]"و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون".
[9] ایمان واقعی به خداوند تسلیم شدن در مقابل اوامر او است. پروردگار سبحان نه تنها در عبادات بلکه در تمام زمینه های زندگی، و بزرگ ترین نیاز جامعه بشری که حکومت در رأس همه ی آن ها است برای پیغمبر خود، حقی قرار داده و فرموده: "النبی اولی بالمومنین من انفسهم"
[10].
درباره ی حکم و قضاوت رسول خدا چنان تأکید شده که اگر کسی آن را نپذیرد به ایمان نمی رسد و مؤمن نخواهد بود:
"فلا و ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما"
[11].
در آیه دیگر، حکومت و ولایت پیغمبر را هم ردیف ولایت خود قرار داده و ولایت مؤمنین را بر آن افزوده است: "انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون و من یتولی الله و رسوله والذین امنوا فان حزب الله هم الغالبون"
[12].
ولایت مطلقه ی الهی سرچشمه ی همه ی ولایت ها و قدرت ها و حکومت ها است و حکومت و ولایت پیغمبر هم از آن سرچشمه است. هم چنین ولایت بعضی از مؤمنین که در حال اقامه نماز و رکوع به سائل و فقیر زکات داد. هر کس این سه ولایت را بپذیرد او از حزب الله و پیروزی از آنان است.
در ولایت خدا و رسولش شبهه نیست، ولی سخن در ولایت و رهبری و حکومت مؤمنین است. آیا همه مؤمنین مانند خدا و رسولش بر مردم ولایت دارند یا گروه خاصی است که پناه گاه حزب الله پس از پیغمبر است؟ آیا آنان همان اولی الامر هستند که در آیه 62 سوره نساء ذکر شده و اطاعت آنان چون اطاعت خدا و رسولش بر همه مردم بدون قید و شرط واجب و لازم است؟
بعضی چنین می پندارند که این واژه ها هم از پدیده های انقلاب است و پیش از آن نبوده است، حال آن که انقلاب را ولایت فقیه به وجود آورد و عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، عقیده مردم فداکار به ولایت فقیه و مرجعیت بود. اگر موضوع ولایت فقیه و اعتماد مردم به آن در میان نبود، این حرکت اسلامی مردمی هم مانند دیگر حرکت های پیش از آن ناموفق بود.
اکنون درباره محوری ترین این اصطلاحات یعنی ولایت فقیه، بحث می کنیم. در این باره پرسش فراوان است: ولایت فقیه چیست و نقش خبرگان در تعیین رهبری چگونه است؟ آیا انتخاب آنان به ولایت فقیه و رهبریت مشروعیت می دهد، یا یک امر عادی و عرفی است و از دیگر فقهای واجد شرایط رهبری و ولایت فقیه، سلب صلاحیت نمی کند؟
به این پرسش، پاسخ های فراوانی داده شده و کتاب ها و مقاله های زیادی درباره ی آن نوشته شده است. نویسنده مقاله پیش از انقلاب اسلامی در ایران رساله ای به نام الهدایه الی من الولایه از درس های استاد بزرگوارم، مرجع عظیم الشأن آیت الله العظمی آقای گلپایگانی (قدس سره) برای اولین بار در حوزه ی علمیه ی قم نوشتم که پس از تبعید حضرت امام، آن را چاپ کردم. آن بحث ها معمولاً مخاطبان خاصی دارد ولی برای عموم باید روش دیگری را انتخاب کرد و روشن ساخت که اطاعت از ولی فقیه و دخالت او در امور اجتماعی یک امر قانونی نیست بلکه دینی و مذهبی است که ریشه قرآنی و اسلامی دارد و صدها سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مورد توجه بزرگان و پیروان خاندان رسالت بوده است.
نیازمندی های فردی و اجتماعی
جامعه ی بشری از هر ملت و قومی، و با هر مکتب و مذهبی، از تولد تا مرگ نیازهای شخصی و فردیِ گوناگونی دارند و به حکم فطرت و طبیعت در تأمین آن ها می کوشند. هر کس هر چه دلش بخواهد همان می کند، اگر احتیاج به غذا و لباس دارند مطابق ذوق و سلیقه شان آن را تهیه می کنند، و این حق طبیعی آن ها است و کسی نمی تواند مانع آزادی دیگران شود و یا خود را قیم و ولی آن ها بداند. این غریزه و خصیصه را آفریدگار در نهاد انسان قرار داده و او را هدایت کرده است: "ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی"،[1] "الذی خلق فسوّی والذی قدّر فهدی"
[2] مگر آن که مزاحم دیگران باشد. حتی حیوانات هم از این هدایت فطری برخوردارند در راه ادامه ی حیات در تکاپو هستند.
اما همین انسان و جامعه بشری نیازهای اجتماعی و گروهی هم دارند، که با حیات و زندگی دیگر افراد گره خورده است، و بدون در نظر گرفتن خواسته های دیگران تأمین آن ها ممکن نیست بلکه موجب زحمت و هرج و مرج است. این نوع نیازها شخصی نیست، لباس نیست که از هر شخصی بخرد و هر رنگی را که دلش خواست انتخاب کند، و یا ماشین نیست که هر مدلی را پسندید بدون مشورت با دیگران آن را از هر کارخانه ای تهیه کند.
نیازهای اجتماعی، تابع یک سلسله مقررات و قوانین و قراردادهایی است که از خانواده شروع می شود و تا محله و شهر و مدرسه و کشور ادامه می یابد. در این امور ذوق و سلیقه های شخصی و گرایش های قومی منطقه ای را نمی توان محور کار و حرکت، و ملاک برتری قرار داد. گاهی اقدام خود سرانه و بی قید و شرط باعثِ زیان و هرج و مرج و اختلاف در میان توده ی مردم می گردد.
یک روستا نیاز به دهبان دارد تا مسئولیت منطقه را بر عهده گیرد، کارهای محوله را انجام دهد، مصالح عمومی نیازهای ضروری محل را درک کند و از اختلاف و پراکندگی مردم جلوگیری نماید. برای تصدی این کارِ کوچک، عده ای صلاحیت و آمادگی دارند، و هر کدام آنان هم طرفداران و یا مریدانی دارند. آیا در چنین موردی راه درست و خردمندانه غیر از این است که از یک قانون محلی و یا قرارداد مورد قبول همه پیروی و با آن، یکی را انتخاب کنند و مسئولیت را به او بدهند؛ اگر چه نامزدهای دیگر هم صلاحیت تولیت این کار را دارند.
یک کشور بزرگ، که نفوس و جمعیت زیادی دارد و مردم از هر نژاد و قومی و هر مکتب و مذهبی در آن زندگی می کنند، برای ایجاد نظم و تأمین نیازهای خود، نیاز به حاکم و والی و ناظر دارد تا بتواند استقلال کشور و روابط مردم با یکدیگر را به طور معقول و عادلانه حفظ کند و از اختلافات و انحرافات جلوگیری نماید و استعدادهای بالقوه را شکوفا سازد، و فرقی میان خود و دیگران نگذارد، حکیمانه حرکت و عادلانه رفتار نماید، مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور را بفهمد و در برابر سیاست بازان حرفه ای بیگانه هوشیارانه بایستد.
آیا برای تأمین این نیازمندیهای اجتماعی چه باید کرد؟ ظاهراً چاره ای جز رجوع به آرای عمومی شرکت همه ی قشرها، یا یک سنت مورد قبول هم نیست. اکنون به سوی مطلب مورد نظر خود، یعنی ولایت فقیه و نقش خبرگان در آن برگردیم.
قانون گذاری و رهبری در اسلام
خداوند هر موجودی را آزاد آفریده و هیچ کس برده و بنده ی کسی نیست. احدی حق ندارد افکارش را بر دیگری تحمیل و یا بر آن حکومت کند. اطاعت و فرمان برداری و وضع قانون و لزوم پیروی از آن مخصوص آفریدگار است: "... الا له الخلق والامر تبارک الله رب العالمین[3]." آفرینش مخصوص او و حق فرمان هم برای او است: "الا له الحکم و هو اسرع الحاسبین
[4]." هرکس بداند حکم از آن خدا است و او سریع ترین حساب گران است:
"ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین
[5]."
هیچ مقام و دستگاه علمی سیاسی برای سعادت انسان ها بهتر از قانون خدا نیست:
"و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون."
[6]
همین قانون الهی است که حتی آورنده ی آن(پیامبر اسلام) ملزم است مبنای حکومت و زندگی اش را بر اساس آن پایه گذاری کند و خواهش کسی را بر خلاف حکم خداوند نپذیرد: "فاحکم بینهم بما انزل الله ولاتتبع اهوائهم." تنها قانونی که باید اجرا شود و تنها حاکمی که بر جان و مال و تمام شئون، حق حکومت دارد خداوند است که حیات و مرگ به دست او است و او ولی و ناصر است و به هر کس هم خواست ولایت و حکومت می دهد:
"ان الله له ملک السموات والارض یحی و یمیت و ما لکم من دون الله من ولی و لانصیر."
سرپیچی از قانون و حکومت الهی و انکار آن خروج از دین و ظلم بر جامعه و فسق و گناه است:
"و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون"
[7]"و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون"
[8]"و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون".
[9] ایمان واقعی به خداوند تسلیم شدن در مقابل اوامر او است. پروردگار سبحان نه تنها در عبادات بلکه در تمام زمینه های زندگی، و بزرگ ترین نیاز جامعه بشری که حکومت در رأس همه ی آن ها است برای پیغمبر خود، حقی قرار داده و فرموده: "النبی اولی بالمومنین من انفسهم"
[10].
درباره ی حکم و قضاوت رسول خدا چنان تأکید شده که اگر کسی آن را نپذیرد به ایمان نمی رسد و مؤمن نخواهد بود:
"فلا و ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما"
[11].
در آیه دیگر، حکومت و ولایت پیغمبر را هم ردیف ولایت خود قرار داده و ولایت مؤمنین را بر آن افزوده است: "انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون و من یتولی الله و رسوله والذین امنوا فان حزب الله هم الغالبون"
[12].
ولایت مطلقه ی الهی سرچشمه ی همه ی ولایت ها و قدرت ها و حکومت ها است و حکومت و ولایت پیغمبر هم از آن سرچشمه است. هم چنین ولایت بعضی از مؤمنین که در حال اقامه نماز و رکوع به سائل و فقیر زکات داد. هر کس این سه ولایت را بپذیرد او از حزب الله و پیروزی از آنان است.
در ولایت خدا و رسولش شبهه نیست، ولی سخن در ولایت و رهبری و حکومت مؤمنین است. آیا همه مؤمنین مانند خدا و رسولش بر مردم ولایت دارند یا گروه خاصی است که پناه گاه حزب الله پس از پیغمبر است؟ آیا آنان همان اولی الامر هستند که در آیه 62 سوره نساء ذکر شده و اطاعت آنان چون اطاعت خدا و رسولش بر همه مردم بدون قید و شرط واجب و لازم است؟
پینوشتها:
[1] . طه(20) آیه 53.
[2] . اعلی(87) آیه 2.
[3] . اعراف(7) آیه 54.
[4] . انعام(6) آیه 62.
[5] . همان، آیه 57.
[6] . مائده(5) آیه 50.
[7] . همان، آیه 44.
[8] . همان، آیه 45.
[9] . همان، آیه 47.
[10] . احزاب(33) آیه 7.
[11] . نساء(4) آیه 69.
[12] . مائده(5) آیه 56.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}